چالشهایی برای رسیدن به موقعیت مهدی | شاعرانگی وجه مشخص فیلمنامه بود – بلاگی ها
چالشهایی برای رسیدن به موقعیت مهدی | شاعرانگی وجه مشخص فیلمنامه بود – بلاگی ها
بلاگی ها – هلیا نصیری: ابراهیم امینی ازجمله فیلمنامهنویسانی است که در سالهای اخیر همکاری زیادی با هادی حجازیفر و محمدحسین مهدویان داشته. او «موقعیت مهدی» را برای هادی حجازیفر نوشته؛ فیلمی که درجشنواره موردتحسین قرار گرفت و نسخه سینماییاش در لیست اکران نوروزی قرار گرفت و امسال تلویزیون مینی سریال آن را در نوبت پخش از آنتن شبکههایش دارد. امینی از دوستیاش با حجازیفر میگوید و اینکه تلاش داشت تا بتواند داستانی خلق کند که به دور از شعار و شعارزدگی باشد.
شما یکی از نویسندگان پروژههای «ماجرای نیمروز»، «ماجرای نیمروز رد خون» و «لاتاری» بودهاید که هادی حجازیفر در آنها بازی داشت. آشنایی شما با ایشان از این پروژهها رقم خورد یا قبل از آن هم رفاقتی باهم داشتید؟
آشنایی من با هادی حجازیفر به زمان دانشگاه بازمیگردد؛ من ورودی۸۳ مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت مدرس و هادی سال بالایی ما و ورودی۸۲ بود. آن زمان یک سلام و علیکی باهم داشتیم اما صمیمی نبودیم تا اینکه بهعنوان نویسنده در «ایستاده در غبار» حضور پیدا کردم. تیم سازنده برای این فیلم بهدنبال بازیگر برای ایفای نقش احمد متوسلیان بود و من آن زمان هادی را به محمدحسین مهدویان معرفی کردم؛ چراکه به لحاظ ظاهر و رفتار شباهتی بین ایشان و احمد متوسلیان یافتم. پس از حضور هادی در ایستاده در غبار رابطه ما نزدیکتر و دوستانهتر شد. هادی در چند پروژهای که با محمدحسین مهدویان همکاری داشت، همیشه درباره فیلمنامهای که مینوشتم و در کارگردانی با محمدحسین مهدویان گپوگفت داشت و به راحتی هر رفتاری از کاراکتر و دیالوگ را که برایش نوشته شده بود، نمیپذیرفت. ممکن است برخی این رفتار هادی را تعبیر به بدقلقی او کنند اما من میگویم اصولا ایشان از چالشهای بین دو ایده میخواهد به نکته سومی برسد که در اجرا مؤثرتر است. در حقیقت نگاه ایشان به نقشهایش، نگاه فیلمنامهنویس و کارگردان است؛ چراکه سابقه کارگردانی تئاتر دارد.
چه زمان به پروژه دعوت شدید؟
پس از «درخت گردو» هادی با من تماس گرفت و گفت میخواهد فیلم اولش را که داستان روز داشت و قصه شهری بود، بسازد. در مرحله طرح فیلمنامه بودیم که به ایشان پیشنهاد شد نقش مهدی باکری را ایفا کند اما آن زمان گفت که برای کسی این نقش را بازی نمیکنم مگر آنکه کارگردانی اثر را به من بدهید. پس از موافقت با پیشنهاد هادی، وارد مرحله نگارش موقعیت مهدی شدیم.
شما در گفتوگو با یکی از رسانهها به این مسئله اشاره کردید که نوشتن فیلمنامه توسط ۲ یا ۳نفر روی کیفیت کار اثرگذار است و در برخی مواقع باعث ارتقای آن میشود. نگارش مشترک فیلمنامه چه مزایایی دارد؟
هر تصمیمی یک سری محاسن و معایبی دارد اما برای من کار گروهی یا نوشتن اشتراکی بیشتر از آسیب، دستاورد داشته است. ممکن است بعدا به نتیجه دیگری برسم اما هماکنون میگویم بسیار روش مفیدی است. این روش در غرب در دهههای گذشته تجربه شده است و کارها اکثرا بهصورت مشترک و توسط یک تیم نوشته میشود اما ما در ایران به تازگی وارد این راه شدهایم. بخواهم صادقانه صحبت کنم نوشتن گروهی یک فیلمنامه دستاورد مالی کمتری دارد اما معتقدم کیفیت بالای کار یکی از دستاوردهای مهم آن است؛ چراکه نگارش یک فیلمنامه توسط ۲یا ۳نفر باعث میشود نگاه و ایدهها به هم برخورد کنند و چالشی ایجاد شود تا به فیلمنامه خوب برسیم. هادی حجازیفر در کارهای مهدویان نیز همین را میخواست و چالش ایجاد میکرد اما در موقعیت مهدی جایمان عوض شده و من بهعنوان فیلمنامهنویس با ایشان بهعنوان کارگردان و صاحب ایده چالش داشتم و این گپوگفت در تمام طول کار ادامه داشت؛ یعنی دائما هنگام فیلمبرداری بازنگری روی متن صورت میگرفت و دیالوگها جابهجا میشد.
حتی در مرحله تدوین نیز حسین جمشیدیگوهری، بهعنوان تدوینگر کمک شایانی به فیلمنامه کرد تا لحظههای خاصی که مدنظر ما بود و بهاصطلاح آنها که دارد، دیده شود. نکته دیگر اینکه نوشتن فیلمنامه بهصورت گروهی بهکار سرعت میبخشد اما از سوی دیگر رسیدن به نقطه اشتراک زمان زیادی از افراد میگیرد. کار گروهی بیشتر از آنکه در نوشتن شکل بگیرد در گفتوگوهای طولانی میگذرد. همچنین بخش مهمی از کار پیاده کردن، نظم دادن و ساختار بخشیدن به متن است. پس از تمام این مراحل باید متن را به کسانی که با آنها کار میکردیم، با مدیران بخشهای مختلف که در آن سهیم بودند، عرضه میکردیم تا بخوانند و نظر بدهند؛ چراکه نخستین مخاطبان فیلمنامه بودند.
پس از آن باید نظرات دیگر عوامل پروژه یعنی فیلمبردار، طراح صحنه و لباس، آهنگساز و تدوینگر را میگرفتیم و هریک را که در راستای مسیر فیلمنامه و تصور مشترک کارگردان از فیلم بود، اعمال میکردیم. در حقیقت باید به چیزی میرسیدیم که جامعه کوچک سازندگان فیلم و مدیران بخشهای مختلف آن را دوست داشته باشند. فرایند نگارش فیلمنامه موقعیت مهدی سخت بود؛ چراکه باید به چیزی میرسیدیم که هر دو دوست داشته باشیم اما در عین حال لذتبخش بود.
هادی حجازیفر به دفعات در مصاحبههایش از سختگیریهایش صحبت و به این مسئله اشاره کرده که گاهی مواقع آنقدر پافشاری میکند تا اتفاقی که درنظر دارد، رقم بخورد. همکاری با ایشان چگونه بود؟
واقعیت این است که هادی توجه زیادی بهنظرها، ایدهها و پیشنهادهایم داشت اما یک خصلتی دارد و آن این است که در لحظه اول که ایدهها را میشنود، استقبال نمیکند اما چند روز بعد به ایده بازمیگردد. این مسئله نشان میدهد هادی باید ایدههایی که برای خودش نیست و از بیرون به آن میرسد، از صافی ذهنش بگذراند و برای این قضیه احتیاج به زمان دارد. درباره همکاری با ایشان نیز باید بگویم در عین سختی لذتبخش بود.
درباره ابعاد فیلمنامه نکات بسیار است اما اگر بخواهیم به چند مورد خاص آن اشاره کنیم نخستین آن حس شاعرانگی فیلم است؛ چیزی که شاید در گذشته در تعداد کمی از فیلمهای جنگی مشاهده میشد. این موضوع را از ابتدای کار مدنظر قرار دادید؟
شاعرانگی بهعنوان یک ویژگی قبل از نگارش فیلمنامه برایمان مسجل شده بود چراکه «موقعیت مهدی» نخستین اثر سینمایی هادی بود و مدام به این مسئله فکر میکرد که چه مواردی او را نسبت به دیگران متمایز میکند؟ علایق و سلایقش چیست؟ مردم قرار است او را با چه موردی به یاد آورند؟ من و هادی مدام با یکدیگر درباره این مسائل گفتوگو میکردیم تا ایشان به یک زبان شخصی که مال خودش باشد، برسد. باتوجه به علایق و سلیقه هادی بهعنوان مخاطب سینما، تعلقخاطری که من به ادبیات و شعر کلاسیک دارم و فضایی که در آن بزرگ شدیم به کلیدواژه شاعرانگی رسیدیم. این واژه در مرحله پژوهش به ما خط داد و خاطرات را با توجه به معیاری که درنظر گرفته بودیم، طبقهبندی کردیم و از آنها که در راستای ایده محوری کار بود، بهرهبردیم. در حقیقت اگر این معیار را نداشتیم در انبوه خاطرات گم میشدیم و نمیتوانستیم به ساختار منسجمی برسیم.
فیلمنامه تا چه اندازه وامدار خاطرات واقعی حمید و مهدی باکری است؟
بخشهای زیادی از فیلمنامه موقعیت مهدی وامدار خاطرات است و اگر تنها بخشهای اندکی هم در خاطرات نقل شده باشد با اطمینان میتوانم بگویم واقعیت را نقض نمیکند و میتواند اتفاق افتاده باشد. در حقیقت فیلمنامه بر پژوهش و مستندهایی که ما با آن روبهرو بودیم، استوار است.
آیا در خاطرات حس شاعرانگی هم وجود داشت که به شما در زمینه نوشتن فیلمنامه کمک کند؟
بخشی از این شاعرانگی در خاطرات وجود دارد و بخش دیگر آن برای یکدست شدن حال و هوای فیلم، در فیلمنامه و اجرا به منصهظهور درآمد قاعدتا همه موارد بهگونهای که ما میخواهیم روایت نشده است، پس براساس یک ایده محوری، تاریخ را ورق زدیم که در این میان مواردی را که در راستای چیزی که ما بهدنبال آن بودیم. بهصورت خالص آماده بود، استفاده کردیم تا فیلمنامه نظم یکدستی پیدا کند.
از خاطرات صحبت کردیم و میخواهم این سؤال را مطرح کنم که هنگام نگارش فیلمنامه با چه چالشهایی مواجه بودید؟
با ۲چالش از ۲سمت مواجه بودیم؛ اول آنکه چه کنیم موقعیت مهدی سفارشی و شعاری نشود و تصویری کلیشهای از فرمانده جنگ ارائه نکند که درحقیقت چالش بزرگی بود؛ یعنی آن را ساختیم تا در دامش نیفتیم. همچنین چالش دیگر ما این بود که تا کجا میتوانیم پیش برویم که اثر دچار اصلاح و ممیزی نشود. اساسا در مقاطع مختلف صحبت از جنگ حساسیتبرانگیز است بهویژه زمانهایی که فرماندهان اختلافنظر و حتی دعوا داشتند. این مسائل را تا حد و حدودی و با زبان خاص و ویژهای میتوان مطرح کرد که اگر با زبان دیگری مطرح شود، ممکن است اجازه پخش نگیرد در نتیجه سعی کردیم از ۲سمت وضعیت را مدیریت کنیم که هم در ورطه شعار نیفتیم که مخاطب، نسل امروز و خودمان دوستش نداشته باشیم و هم اثری تند و تیز نسازیم که نتوان پخش کرد. شاید بتوان گفت موقعیت مهدی را برای مخاطب عام، نسلهای بعد از خودمان و کسانی که از آن دوره خاطره ندارند، ساختیم و دوست داشتیم که برایشان جذاب باشد.
به هر حال صحبت از ۲فرمانده جنگ، آن هم در قد و قواره باکریها سختیهای خاص خود را دارد و برخلاف پروژههای دیگر پای خانواده فرماندهان نیز در میان است. تعامل با خانواده ایشان به چه شکل بود؟
ارتباط با فرماندهان ارشد و خانواده باکری بیشتر برعهده هادی حجازیفر بود و من با خانواده باکری در تماس نبودم، اگرچه در جریان امور قرار داشتم. از سوی دیگر کار بهطور کامل به ما سپرده نشده بود و خانواده این فرماندهان جنگ نسبت به روایت ماجرا حساسیت داشتند که طبیعی است؛ پس در جریان کار بودند و نگرانیهایی وجود داشت. در حقیقت رایزنیهای هادی با خانواده باکری در طول ساخت فیلم ادامه داشت، همچنین پس از نخستین نمایش موقعیت مهدی برای خانواده شهید، آنها با اثر همراه شدند و نظرشان نسبت به اول کار تغییر کرد.
یکی دیگر از موارد خاص این فیلم وجه حماسی بودن آن است که مخاطبان و حتی قشری که نگاه تخصصی به سینما دارد ازجمله تعداد زیادی از منتقدان با آن ارتباط برقرار کردهاند. چقدر پرداختن به این وجه برایتان اهمیت داشت و اساسا هدف شما برای مانور دادن روی این قضیه چه بود؟
یکی از تصمیماتی که اوایل کار گرفتیم این بود که به خانواده و روابط خانوادگی توجه کنیم و دوست داشتیم به جای آنکه فیلم در خاکریز، جنگ و تشریح عملیات بگذرد، در مناسبات عاطفی و خانوادگی و رابطه دو برادر اتفاق بیفتد. از سوی دیگر از ابتدا میدانستیم قرار است نسخه سریال ساخته شود و در آن فرصت داریم درباره فرماندهی این دو عزیز در عملیاتهای مختلف، عملکرد لشکر و… بپردازیم کما اینکه انجام دادیم، در نتیجه با خیال آسوده دو خط روایی متفاوت طراحی کردیم. شاید یکی از دلایلی که موقعیت مهدی بهگفته مخاطبان اثری دلنشین است، این است که به اندازه به جنگ پرداخته است؛ یعنی مخاطب تشنه دیدن جنگ میشود همچنین تعادلی بین لحظاتی که در خانه و خانواده و شهر و لحظاتی که در خاکریز هستیم، بهوجود آوردهایم و این مسئله کمک کرده است که صحنههای جنگی یا لحن حماسی به لحاظ کمیت و لحن پرداخت از اثر بیرون نزند و اغراقآمیز نباشد. ما در زمان محدود به سراغ این مسائل همراه با جزئیات و پرداخت مینیمال که در میزانسن و اجرا رخ داده است، رفتیم.
ناگفته نماند که این برقراری ارتباط مخاطب (که در جامعه امروز باورها و نگاهش به گذشته مدام در حال تغییر است) با فیلم نشاندهنده این است که همچنان فیلمهایی با این موضوعات مخاطب دارد، اگر از زوایای دیگری به قضیه نگاه شود…
مجموعهای از عوامل در ارتباط مخاطب با فیلم دخیل هستند و باید زمان بگذرد و در سالنهای سینما فیلم را با مخاطبان دید و تحلیل کرد اما تصور نمیکردیم از سمت رسانهها، منتقدان و مخاطبان در جشنواره و هماکنون که بهصورت سراسری اکران شده است، با این حجم از استقبال مخاطب مواجه شویم و برایمان قابلپیشبینی نبود. قصد دارم به مسئلهای اشاره کنم و آن این است که نقطه اتصال مخاطب به فیلم عاطفه است. موقعیت مهدی فیلم بااحساسی است و روی مخاطب اثر میگذارد همچنین بیشتر از آنکه جنگی باشد یک ملودرام عاشقانه است؛ پس اگر اثری درست ساخته و اجرا شود روی مخاطب اثر میگذارد و ارتباطی به جنگ و مخاطب نسلهای مختلف ندارد و نیازی نیست مخاطب درباره جنگ خوانده و مطالعه کرده باشد. همچنین شاید مخاطبان سینما هیچ نسبت فامیلیای با فرماندهان نداشته باشند اما از عاطفه نمیتوان چشمپوشی کرد و زمانی که یک اثر در ژانری میگذرد که به زبان احساسات صحبت میکند، میتواند مخاطب را به فیلم وصل کند.
یکی دیگر از نقاط تامل موقعیت مهدی نمایش عشق و علاقه برادران باکری بهویژه حمید به زندگی، خانواده و همسرانشان است. این موارد چقدر در پژوهشهایی که داشتید پررنگ بود؟ میتوان گفت با نمایش این موارد قصد داشتید بگویید جنگ چه بلاهایی را میتواند بر سر یک خانواده عاشق بیاورد؟
فیلمنامه ما محور و محتوامحور نیست بیشتر دنبال روایت یک قصه جذاب با مولفههای خاص یک کارگردان کار اولی بودیم که کمتر دیده و روایت شده است. ممکن است برداشت شما این باشد که عشاق بر اثر جنگ از هم دور افتادند که این مسئله به دل ما هم چنگ میزند و متاثرمان میکند. ایرادی ندارد اگر این حس در مخاطب ایجاد شود اما ما بهدنبال روایتی از موقعیتهای متفاوت زندگی افرادی بودیم که سرشناس هستند؛ یعنی آنها را به اسم میشناسیم اما ممکن است درباره آنها کنکاش نکرده باشیم. در حقیقت چند موقعیت با یک محوریت داستانی روایت کردیم و در این مسیر خانواده برایمان مهم بود.
۶پرده بودن کار اگرچه به فیلم حالتی از جنس خاطرهنگاری داده اما با حسهای بسیاری همراه است و حتی به مخاطب تلنگر هم میزند. انتخاب این نوع روایت بر چه اساس بوده و چقدر به فیلم کمک کرده است؟
برخی از دوستان بهجای بهکار بردن واژه پرده از واژه اپیزودیک استفاده کردند که درست نیست چراکه در روایت اپیزودیک کاراکترهای اصلی، داستان و موضوع تغییر میکند اما در موقعیت مهدی کاراکتر، موضوع و داستان ثابت داریم؛ پس باید واژه پرده را برای این فیلم بهکار برد. حال اینکه چرا این نوع روایت را انتخاب کردهایم به این دلیل است که در نسخه اولیه فیلمنامه با پرشهای زمانی و مکانی برخورد کردیم و در نسخههای بعدی به این نتیجه رسیدیم که ممکن است مخاطب اذیت شود و زمان و مکان را گم کند پس در نسخههای پایانی به ایده پردهبندی رسیدیم که از تئاتر و سابقه نمایشنویسی ما میآید.
درباره تفاوت نسخه سینمایی و سریالی برایمان بگویید. در ابتدا نسخه سینمایی نوشته شد یا نسخه سریال؟
ابتدا باید بگویم نکته نگرانکننده درباره تجربههای پیشین این بود که یا فیلم سینمایی بهتر از آب درمیآید و یا سریال، پس ما به این نتیجه رسیدیم که ۲اثر مستقل از هم تولید کنیم. از سوی دیگر نسخه سریال و فیلم سینمایی که ۲خط داستانی متفاوت دارند، همزمان نوشته شد و حتی ترکیب نویسندگان نسخه سریال و موقعیت مهدی متفاوت است اما لحظههای مشترک با هم دارند. پیشنهاد میکنم مخاطبانی که فیلم را میبینند، نسخه سریال را نیز در زمان پخش دنبال کنند.