هنرمندان

«زالاوا» یک فیلم کاملا ترسناک نیست | تا زمان ساخت فیلم ۳ دولت عوض شد | سکانس کار با گربه بسیار سخت بود – بلاگی ها

  • «زالاوا» یک فیلم کاملا ترسناک نیست | تا زمان ساخت فیلم ۳ دولت عوض شد | سکانس کار با گربه بسیار سخت بود – بلاگی ها

    بلاگی ها ، فاطمه حامدی‌خواه: امیری که با الهام از خاطره‌ای افسانه‌وار از پدرش به سراغ داستانی دلهره‌آور رفته، بر این باور است که خرافات ریشه در باور همه انسان‌ها دارد و رسانه‌های امروز نیز به نشر بیشتر این خرافات کمک کرده‌اند. او که ۷ سال برای تصویب فیلمنامه و ساخت این فیلم انتظار کشیده تا به مرحله اکران برسد معتقد است که دیگر شرایط ساخت چنین فیلم‌هایی در سینمای ایران وجود ندارد. به بهانه اکران آنلاین این فیلم  با ارسلان امیری نویسنده و کارگردان زالاوا گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید:

    قصه «زالاوا» از کجا آمد و چرا به سراغ چنین قصهای که به ژانر ترسناک نزدیک است رفتید؟ این یک علاقه شخصی بود یا فکر می‌کنید مخاطبان سینما به قصه‌هایی در این فضاها علاقه‌مندند؟

    یکی از بزرگان سینما که نامش خاطرم نیست گفته است فیلمی را بساز که فقط تو ممکن است آن را بسازی و اگر تو نسازی شاید کسی دیگر آن را نسازد. این دغدغه من بود که شاید دیگر فرصت فیلمسازی پیش نیاید پس بهتر است فیلمی شبیه خودم بسازم. در همکاری با دیگر فیلمسازان به عنوان فیلمنامه‌نویس همکار و تدوین‌گر تنها بخشی از نگاه من می‌تواند امکان بروز و ظهور پیدا کند و آن چه نوشته و ساخته می‌شود کاملا بر اساس نگاه شخصی من نیست. الهام‌بخش من برای فیلم «زالاوا» خاطره‌ای از پدرم بود که کمی فضای جادویی و افسانه‌وار داشت.

    نوشتن فیلمنامه «زالاوا» چقدر  نیاز به تحقیق و پژوهش داشت؟

    «زالاوا» یک فیلم فانتزی و کاملا خیالی اما با رویکرد رئالیستی است. مبنای اصلی فیلم و قصه‌پردازی بر اساس خیال بود. اما پژوهش من بیشتر درباره مفهوم ترس و باور و بررسی تحلیلی شکل‌گیری و تاثیر باور به موجودات متافیزیکی بر زندگی انسان‌ها در طول تاریخ بود. من به این پژوهش‌ها برای نقطه عزیمت به سمت قصه  نیاز داشتم تا نگرش شخصی خودم را تازه‌تر کنم.

    شما با وجود آن که فیلمنامه فیلم‌های متعددی را نوشته‌اید اما برای اولین فیلمتان از همکاری دو نویسنده دیگر هم استفاده کردید این به وسواس شما در ارائه یک فیلمنامه خوب و بی‌نقص برمی‌گردد؟

    بیشتر به شخصیت خود من برمی‌گردد که خیلی دوست ندارم تنها در خلوت کار کنم و بعد از چندین ماه نوشتن در انزوا با یک فیلمنامه از اتاق بیرون بیایم. من بر اساس طبیعت ذاتی‌ام به کارگروهی، معاشرت با دیگران و لذت بردن از فرایند انجام یک کار بسیار علاقه‌مندم. به طور کلی این شیوه کار کردن من است و به شکل یک کار گروهی به سینما نگاه می‌کنم.

    برای انتخاب بازیگران اولین فیلمتان چقدر وسواس به خرج دادید و آیا این بازیگران انتخاب اولیه شما بودند؟

    ساخت این فیلم از مرحله فیلم‌نامه اولیه تا زمان ساخت یک روند طولانی بود و حدود ۷ سال طول کشید. به همین دلیل فیلمنامه به مسیرهای مختلفی رفت و ۳ استراتژی برای این فیلم در نظر گرفتم. اول این که یک فیلم به زبان کردی و فضای بومی با بودجه اندک باشد. دوم این که فیلم با زبان فارسی و با حضور بازیگران پرطرفدار و چهره ساخته شود که بتوانیم بودجه بیشتری جذب کنیم و سوم این که یک فیلم بینابینی باشد یعنی هم دو زبانه کردی و فارسی و هم با حضور بازیگرانی که نسبتا چهره و متناسب با فضای بومی داستان باشند. در مسیر این سه استراتژی نیز بازیگران مختلفی فیلمنامه را خواندند و هر کدام به دلایلی نیامدند. برخی فکر می‌کردند که این فیلم خوب از آب درنمی‌آید و سنگ بزرگی برای من است که از عهده‌اش برنمی‌آیم. برخی دیگر برنامه کاری آن‌ها با این فیلم همخوانی نداشت و برخی بازیگران هم که آماده بودند بودجه فیلم آماده نبود و به این ترتیب هر کدام به دلایلی امکان حضور پیدا نکردند. در این زمان بود که من باید دست به انتخاب می‌زدم که فیلم به چه شکل ساخته شود. سرانجام به همان ایده اولیه که از دل فیلمنامه بود برگشتم و این بازیگران بهترین انتخاب ممکن برای من و برای فیلم‌نامه بود.

    چه شد که تصمیم گرفتید درباره این موضوع فیلم بسازید و فکر می‌کنید در دنیای دیجیتال، رسانه و ارتباطات امروز باور به این خرافات چقدر در میان مردم جدی است؟

    باور به خرافات از گذشته تا امروز خیلی تغییری نکرده و شاید بیشتر و بدتر هم شده است. حتی دنیای دیجیتال و مدرنیته به نشر سریع‌تر و بیشتر آن کمک کرده است. خرافات در دنیای امروز ابزارهای تازه‌تری برای نشر و یافتن طرفدارانش پیدا کرده است مثل فال‌بینی، فال قهوه و شکل‌های مدرن‌تر دعانویسی و… که همه اشکال تازه‌ای از خرافاتی است که از شکل افسانه‌ای و تاریخی خود هم خارج شده است. خرافات همچنان ریشه در برخی رسوم مردمان این سرزمین و همه انسان‌های دنیا دارد و نبرد میان عقل و منطق و باور به این خرافات، ازلی است. فکر می‌کنم نه تنها هیچ‌گاه از میزان آن کم نشده و نمی‌شود بلکه هر لحظه به رنگ‌های تازه‌ای درمی‌آید و گاهی تبدیل به شبه‌علم می‌شود و حتی ظاهری منطقی دارد اما در حقیقت خرافه‌ای است که جلد عوض کرده است.

    درباره لوکیشن «زالاوا» بگویید که چطور انتخاب شد و برای طراحی صحنه آن چقدر زمان صرف شد؟

    در این روند ۷ ساله‌ای که برای ساخت فیلم طی شد در هر دوره‌ای ممکن بود که فیلم به شکل متفاوتی دربیاید. مدتی به لوکیشن‌هایی در شمال، شرق و جنوب ایران فکر کردیم و مناطقی را در جزیره قشم، نقاط کویری و روستاهایی را در اطراف بیرجند، مشهد، شمال ایران و آذربایجان دیده بودم. این لوکیشن‌ها همه یک ویژگی منحصربه فرد داشتند برای فیلمی که در مرز میان رئالیسم و جادو حرکت می‌کند. اما از همان ابتدای نگارش فیلم‌نامه من می‌خواستم فیلمم را در یکی از روستاهای کردستان بسازم و در نهایت به همان انتخاب اولیه‌ام بازگشتم. در این مسیر روستاهای بسیاری را در کردستان دیدم و روستای شیان را که حدود یک ساعت و نیم با سنندج فاصله دارد برای لوکیشن فیلم «زالاوا» انتخاب کردم. موقعیت و معماری این روستا با اتمسفر یک روستای قدیمی با حس و حال جادویی مطابقت داشت. رفت و آمد و کار در این روستا برای گروه کار بسیار سختی بود اما ترجیح دادیم که این سختی را به جان بخریم و لوکیشن مناسبی را داشته باشیم.

    برای طراحی صحنه آن چقدر هزینه شد؟

    بودجه ما محدود بود اما خلاقیت محمدحسین کرمی خیلی به ما کمک کرد که هر ابزار موجود و ممکن را در اجرا به خدمت بگیرد تا صحنه فیلم ما فقیر و مینی‌مال نشود. مشاوره‌های شجاعی هم در تحلیل فیلمنامه و هدایت آن بسیار موثر بود. در مجموع گروه صحنه بسیار با انگیزه و خوبی داشتیم و موفق شدیم که فیلم را بسازیم و خوشبختانه طراحی صحنه فیلم هم خوب هم دیده شد.

    از ویژوال افکت و جلوه‌های ویژه تصویری چقدر استفاده کردید؟

    این روستا دارای تیرها و سیم‌های برق بسیاری بود و همه پشت‌بام‌ها ایزوگام براق و نقره‌ای داشت که هم نور را منعکس و صحنه را زشت می‌کرد و هم مناسب روایت فیلمی در دهه پنجاه نبود. علاوه بر آن یکی دو بنای مدرن هم در روستا بود که فضای کلی کار را از آن چه مورد نظر ما بود دور می‌کرد. بنابراین آقای برادران با بهره‌گیری از جلوه‌های ویژه تصویری به پالایش و تصویرسازی مناسب‌تر صحنه و به اجرای چند صحنه دشوار فیلم کمک کردند. ما در فیلم «زالاوا» مجموعه‌ای از هنرمندان خوب را در کنار هم داشتیم. از تهیه‌کننده گرفته که برای تولید این فیلم که تاکنون تجربه نشده بود و ریسک کرد تا فیلمبردار، صدابردار، صداگذار، گریمور، آهنگساز و دیگر عوامل. درهمه بخش‌ها گروه سختکوش و خلاقی همراه ما بودند.

    چرا تصویب فیلمنامه «زالاوا» این قدر طولانی شد؟ آیا موضوع آن برای شورای تصویب فیلمنامه چالش‌برانگیز بود؟

    وقتی می‌خواهید وارد فضای فیلم‌های ژانر شوید یک خطری وجود دارد. در شورای تصویب فیلمنامه که اعضای آن هر ۲-۳ سال تغییر می‌کند، هر کدام یک سلیقه دارند که این سلایق آن‌ها همراه با گرایش‌های سیاسی و عقیدتی‌شان روی فیلمنامه‌ای که فیلمنامه‌نویس عمری برای آن گذاشته، تأثیرگذار است.  در روند تصویب فیلمنامه تا زمان ساخت فیلم «زالاوا» ۳ دولت عوض شد  و این یعنی حدود ۳۰-۴۰ نفر از اعضای شوراهای مختلف در وزارت ارشاد و فارابی این فیلمنامه را خواندند و هر کدام نظرات مختلفی داشتند. ذات شورای تصویب فیلمنامه و انتخاب آدم‌هایی که ربطی به سینما ندارند باعث کشتن روح هنرمند می‌شود. وقتی یک فیلم در روندی ۷ ساله ساخته می‌شود، بارها دچار حذف و اضافه می‌شود و بعد از آن دیگر رمقی برای فیلمساز نمی‌ماند که بخواهد بار دیگر فیلمی شبیه به آن بسازد. من خیلی ناامیدم و فکر می‌کنم با این روند، دیگر فیلم‌های تازه‌ای در سینمای ایران نخواهیم داشت و با حضور این شوراهای تصویب فیلم‌نامه کنونی دیگر بعید است فیلمی متفاوت با جریان فعلی سینما ساخته شود. فیلم متفاوت که هیچ، حتی بعید است شبیه فیلم‌های خوبی که در سالیان گذشته مجوز ساخت و اکران گرفته‌اند دوباره ساخته شوند.

    چالش‌هایی که برای نوشتن و ساخت اولین فیلم‌تان داشتید بیشتر در چه بخش‌هایی بود؟

    چالش‌های من بیشتر در بخش فیلمنامه بود که چطور می‌شود مرز میان فانتزی و رئالیسم را حفظ کرد و چطور از المان ترس و وحشت به اندازه استفاده کرد که شکل غیر قابل باور و شبه‌هالیوودی پیدا نکند و روند پرداخت قصه چطور باشد که مخاطب با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند و همچنین لذت بردن او از فیلم تنها ناشی از موقعیت‌های ترس و کمیک نباشد و او را به فکر هم وادار کند. این موارد چالش‌های من در نوشتن فیلمنامه بود. در اجرا هم مسئله این بود که «زالاوا» یک فیلم ژانر وحشت کامل نیست. از عناصر و ویژگی‌های ژانر وحشت در تلفیقی از دیگر ژانرها استفاده کرده‌ایم.  بنابراین دشواری بعدی هماهنگ کردن عناصر دیگر ژانرها در صحنه، فیلم‌برداری، بازی‌ها و … بود. انسجام و حفظ اتمسفر تا انتها از دیگر چالش‌ها بود. طبیعتاً فیلم‌های خوب دنیا در این ژانر به ما کمک می‌کرد اما این که ما هیچ الگویی در سینمای ایران برای «زالاوا» نداشتیم کار من را سخت می‌کرد هم در پرداخت فیلمنامه و هم توجیه کردن تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذران یا بازیگرانی که می‌خواستند بدانند این فیلم شبیه کدام فیلم در سینمای ایران است. آن‌ها نمی‌خواستند ریسک کنند. ایجاد اعتماد و مجاب کردن عوامل برای مشارکت در تهیه و همکاری در این فیلم از بخش‌های دشوار و زمان‌بر کار بود.

    سخت‌ترین سکانسی که در این فیلم داشتید کدام بود؟

    و همچنین لوکیشن خانه بهداشت در شب که به دلیل محدودیت فضا و باریک بودن راهرو میزانسن‌های ما را محدود می‌کرد. اما از همه سخت‌تر این بود که این فیلم در دوران اوج کرونا ساخته شد و گروهی پنجاه تا صد نفره بودیم به همراه بازیگرانی که اهل همان روستا بودند و همه مجبور بودیم تنگاتنگ و کنار هم کار کنیم.

    با همسرتان خانم آیدا پناهنده در چه بخشی از کارهایتان مشورت می‌کنید و سلیقه سینمایی شما در نوشتن و کارگردانی چقدر به هم شباهت دارد؟

    ما چون طولانی مدت با هم کار کرده‌ایم ناخودآگاه روی هم تاثیر گذاشته‌ایم. مسئله سینما برای هر دوی ما جدی است و دوست داریم با استفاده از ژانرها و الگوهای ثابت، تجربه حسی متفاوتی را به مخاطب بدهیم. تفاوتی نمی‌کند که ژانر عاشقانه و اجتماعی باشد یا فیلمنامه‌ای شبیه «زالاوا». همچنین هر دوی ما  به شخصیت‌پردازی و استفاده از الگوها به شکل غیرکلیشه‌ای بسیار اهمیت می‌دهیم. این‌ها شباهت‌های ماست. مهمترین تفاوت ما نیز در نگاه ماست. موضوع و تم مورد علاقه من باور است و ایشان به موضوع خانواده و چالش‌های ‌پیچیده‌ عاطفی علاقه‌ دارند.

    «زالاوا» در مجموع چطور تجربه‌ای برای شما بود و در فیلم بعدی باز هم فیلم به اصطلاح بین‌ژانری با چنین موضوعات چالش برانگیزی خواهید ساخت؟

    نگاه بین ژانری را همچنان خواهم داشت. من تلفیق ژانرها و نگاه کمدی سیاه به موضوعات را دوست دارم. شاید سوژه بعدی من علمی-تخیلی یا یک اکشن بومی باشد. تلاش برای بومی کردن ژانرها  از ویژگی‌های کار من خواهد بود ولی فکر می‌کنم که کارکردن در این شرایط دیگر برایم غیرممکن شده است.

    با وجود آن که ژانر ترس و وحشت از گونه‌های کلاسیک در سینمای دنیاست و مخاطبان بسیار زیادی دارد، چرا فیلمسازان ایرانی از ورود به این ژانر می‌ترسند و چرا فیلمنامه‌نویسان ما با وجود افسانه‌ها، باورهای عامیانه و شخصیت‌های ترسناک بسیاری که در فرهنگ عامه مردم ایران وجود دارد اما قصه‌های کمتری با این موضوعات می‌نویسند؟ چه موانعی برای ساخت چنین فیلم‌هایی در ایران وجود دارد؟

    شاید به این دلیل که در کشورمان آن‌قدر مسائل اجتماعی بزرگ و بغرنجی داریم که هنرمند متعهد ترجیح می‌دهد ابتدا به مسائل جامعه‌اش بپردازد. اغلب فیلم‌های ژانر وحشت متعلق به سینمایی با رویکرد صنعت و سرگرمی است. اما جامعه ما آن‌قدر معضلات اساسی دارد که هنرمند فیلمساز نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد و سراغ فیلم‌های اکشن و ژانر وحشت برای سرگرم کردن مخاطب برود چرا که انگار به عنوان یک انسان و هنرمند متعهد به جامعه خیانت می‌کند و به نظرم این نگاه درستی است. به همین دلیل بعد از انقلاب فیلمسازان ما سراغ ژانرهای دیگری نرفته‌اند. کسانی که هم که سراغ ژانر کمدی و اکشن می‌روند، ترجیح می‌دهند در حوزه صنعت سرگرمی تولید کنند. در تعریف هنرمند- فیلمساز طبیعی ‌است که انتظار بازتاب مسائل مردم و جامعه را در فیلم‌هایشان داشته باشیم. فیلمسازمتعهد ایرانی حتی اگر قرار است مثلا در ژانر وحشت کار کند باز هم ناخودآگاه مسائل جامعه‌اش در آن بازتاب می‌یابد. این امتیاز سینمای ماست. اما کار را سخت‌تر می‌کند چرا که با مسئله‌ای به نام ممیزی و سانسور مواجه می‌شویم. در حال حاضر برای ساخت همان فیلم‌های خوب اجتماعی مرسوم هم کلی مشکل وجود دارد چه برسد به اینکه با ژانر وحشت یا دیگر ژانرها تلفیق هم بشود! مسئله دیگری که باعث شده فیلمسازان سراغ این ژانر نروند این است که فیلم‌هایی در این ژانر در سینمای ما ساخته نشده که الگوی موفق و خوبی باشد. اگر چه دو، سه فیلم ساخته شد ولی جریان‌سازی شکل نگرفت و همین باعث می‌شود که تهیه‌کننده روی این ژانر ریسک نکند و سرمایه‌گذار بخش خصوصی هم سراغ آن نمی‌رود. سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده دولتی هم موضوعاتی را دنبال می‌کند که نگاه کاذبی به مسائل جامعه و خود سینما دارد و همه این‌ها دلایلی است که از تنوع ژانرها در سینمای ایران استقبال نمی‌شود.

    در ساخت فیلم‌های ترسناک به لحاظ امکانات فیلمسازی و خلق فضاهای ترسناک نسبت به سینمای دنیا در کجا قرار داریم؟

    نسل جدید فیلمسازان ما هم مهارت کافی را در ساخت فیلم‌های ژانر وحشت دارند و هم بهترین متخصصان را در بخش‌های فیلمبرداری، صدابرداری، طراحی صحنه و لباس و جلوه‌های ویژه و … داریم. بنابراین به لحاظ عوامل انسانی نیروهای متخصص خوبی در اختیار داریم. از نظر منابع فرهنگی هم آن‌قدر غنی هستیم که بتوانیم از این افسانه‌ها، متل‌ها و قصه‌های فولکلور برای نوشتن فیلم‌نامه‌های متنوع استفاده کرد. ما دریایی از استعدادها و منابع را داریم و از این نظر چیزی از دنیا کم نداریم به جز مسائل مادی و بودجه‌ای و حمایت‌های تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران از این جریان بالقوه.

    شما پیش از ورود به دنیای کارگردانی در زمینه نویسندگی و تدوین تجربیات بسیاری داشته‌اید آیا این تجربیات پیش زمینه‌ای برای ورود به کارگردانی بود؟  با چنین تجربیاتی فکر می‌کنید کار در کدام بخش سخت‌تر و کدام لذت‌بخش‌تر است؟

    من از وقتی که انجمن سینمای جوانان سنندج می‌رفتم، دوست داشتم که فیلم بسازم و در دانشگاه هم کارگردانی سینما خواندم اما به خاطر طبیعت ذاتی خودم که کار گروهی را دوست دارم زمانی که امکان کارگردانی نباشد در نوشتن فیلمنامه و در زمینه تهیه و تدوین فیلم کار می‌کنم. سال‌ها با گروه‌های مختلف سینمایی به عنوان فیلمنامه‌نویس، تدوین‌گر یا تهیه‌کننده کار کرده‌ام تا سرانجام فرصتی فراهم شد که فیلم خودم را کار کنم.

    در حال حاضر روی چه سوژه‌ای کار می‌کنید؟

    در حال حاضر به خانم پناهنده برای نوشتن فیلمنامه یک مینی‌سریال با موضوع چالش‌های عاطفی یک خانواده ایرانی کمک می‌کنم. یکی دو فیلمنامه را هم خودم نوشته‌ام که احتمالا پروژه‌ای بین‌المللی خواهند بود و امیدوارم که بشود آن‌ها را ساخت. این دو فیلمنامه با وجود آن که همان سوژه‌هایی است که قبلا در ایران ساخته شده ولی دیگر بعید است که در ایران بتوان با چنین سوژه‌هایی فیلم ساخت.

    به نظرتان تأثیرگذاری بر مخاطب در سینما بیشتر است یا در سریال‌سازی در پلتفرم‌ها؟

     با توجه به تحولات اخیر در دنیا مثل شیوع کرونا شاید ساخت سریال برای پلتفرم‌ها مخاطب بیشتری را بتواند جذب کند. تاثیرگذاری سریال‌ها در این پلتفرم‌ها خیلی عجیب است. گاهی با خودم فکر می‌کنم وقتی با یک سریال می‌توانید به شکل میلیونی و در بازه زمانی بیشتری مخاطب داشته باشید، آیا دوره سینما (حداقل در ایران) به پایان خود نزدیک نشده است؟! این روزها وقتی به ایده‌ای فکر می‌کنم به ورژن سریالی آن هم فکر می‌کنم و  یکی، دو فیلمنامه سریالی هم در دست نگارش دارم که باید ببینم بذر کدام یک از آن‌ها سریعتر رشد می‌کند و به مرحله ساخت می‌رسد.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا