کاسبان ممیزی چه کسانی هستند؟ | فیلمساز معروف جنجال زیادی به پا کرد اما معلوم شد فیلمش ضعیف است | برخی سینماگران به اسم ممیزی، تبلیغات میکنند – بلاگی ها
کاسبان ممیزی چه کسانی هستند؟ | فیلمساز معروف جنجال زیادی به پا کرد اما معلوم شد فیلمش ضعیف است | برخی سینماگران به اسم ممیزی، تبلیغات میکنند – بلاگی ها
بلاگی ها -وجیهه امیرخانی: ممیزی و سانسور موضوع همیشه ملتهب و البته مبهم حوزه نظارت بر تولیدات و آثار فرهنگی به ویژه سینما در ایران بوده است. گاهی فضای سلیقه ای ممیزی در سینما باعث بیاعتمادی نسبت به تصمیمگیران حوزه سینما شده است. اما آیا ممیزی فقط مخصوص سینمای ایران است؟ یا دیگر کشورها هم ممیزی دارند؟
«محمدرضا مقدسیان» کارشناس و منتقد شناخته شده سینما و تلویزیون معتقد است چین و ژاپن و امریکا و حتا اروپا هم ممیزی دارند. با مقدسیان درباره ممیزی در سینمای ایران به ویژه در قیاس ممیزی با دیگر کشورها، گپ و گفتی صمیمانه انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
آقای مقدسیان به نظر می رسد در دهه های ۶۰ -۷۰ که تغییرات حوزه فرهنگ در آغاز راه بود و دایره ممیزی ها و سانسور تنگ تر، آثار ماندگارتری در سینما تولید شد. آثاری که شاید بسیاری از آنها در زمانه فعلی امکان ساخت و تولید و اکران ندارند. از نگاه شما ساز و کار ممیزی حال تغییر است؟ یا ممیزها آن وقت ها با تسلط بیشتری کار می کردند؟
من خیلی قایل به این نکته نیستم که ممیزی در آن دهه ها بیشتر از امروز بوده است. اصولا ممیزی پدیده وحشتناکی نیست. یک شیوه مدیریتی است که میتوان از آن استفاده یا سوءاستفاده کرد. به طور کلی جریان ممیزی با هر منش و روش فکری متناسب با جغرافیای فرهنگی اجتماعی و سیاسی هر کشور امری بدیهی است. در سینمای آمریکا، چین، کره، ژاپن و حتی سینمای اروپا همیشه ممیزیهایی حاکم بوده وهست.
موضوع اصلی این است که طی بیش از ۴ دهه عمر سینمای ایران بعد از انقلاب هیچ مبنای مشخصی تحت عنوان جریان ممیزی در سینما تعریف نشده است. ممیزی در سینمای ایران بر مبنای سلایق و مدلهای تفکری اشخاص و مدیران تعریف میشود. نه سینماگر میداند مرزهای ممیزی تا کجاست و نه حتا خود ممیزها. به همین دلیل وقتی نگاهی به پشت سر میکنیم میبینیم که بسیاری از آثار تولید و اکران شده در دهه ۶۰ و ۷۰ امروز حتی امکان مجوز گرفتن هم ندارند. از سوی دیگر در برخی آثار (آثار کمدی سال های اخیر) در دهه ۶۰- ۷۰ قابل مجوز گرفتن هم نبوده است.
پس به نظر شما آن زمان درباره نوعی از سینما ممیزیها نرمتر بوده و درباره برخی آثار سختگیرانه تر و امروز عکس آن اتفاق افتاده است؟
مصداق این ماجرا اتفاقی است که در بازپخش برخی آثار تولید شده (دهه ۶۰-۷۰ ) در تلویزیون رخ میدهد و آنها را گرفتار سانسور و ممیزی مجدد میکند. عمده فیلمهایی که در دهه ۶۰-۷۰ تولید میشد مستقیما با جریان تفکر در ارتباط بود. بدین معنی که مفاهیم و مضامینی که در آن مطرح میشد مخاطب را به فکر فرو میبرد ضمن اینکه فیلمسازان بزرگی همچون تقوایی، بهرام بیضایی، کیمیایی، کیانوش عیاری، خسرو سینایی حتی کیارستمی فقید و… در بستر سینمای پیش از انقلاب تربیت شده بودند و سینما را به شکل متنوعی شناخته بودند. به همین دلیل آثار تولید شده از عمق و غنای بیشتری برخوردار بودند.
در دهه ۶۰ و ۷۰ هر آنچه که تنه به ابتذال میزد یا جریان سطحی سینما که صرفا برای خندان و سرگرم کردن مخاطب بود محلی از اعراب نداشت و مجوز نمی گرفت و به همین دلیل بخش مهمی از بهترین کمدیهای سینمای ایران مثل اجارهنشینها(مهرجویی)، من زمین را دوست دارم (ابوالحسن داودی) مدرسه پیرمردها و …در این دهه ها ساخته شد.
این ممیزیها که به اعتقاد شما گاهی کاملا سلیقهای است، امروز به چه بخشهایی رسیده است؟
در شرایط فعلی سینمای ایران، ممیزیها بیشتر در مضامین متمرکز شده است. به عبارتی فیلمهایی که مرزهای سیاسی اجتماعی را در نظر نمیگیرند یا شوخیهای کلامی و ارتباطی یا حتی نحوه پوشش … موضوع ممیزی و سانسور نیست. مسئله اصلی مضامین و خط فکری یک اثر است. به نظر میرسد جریان ممیزی از دهه ۶۰ و ۷۰ بیش از پیش به سمت ممیزی مضامین حرکت کرده والبته نسل غنی فیلمسازان و جایگزین نشدن آنها توسط فیلمسازان نسلهای بعدی به لحاظ چگالی غالب آثار سینمایی ایران را به سمت تولیدات شبیه به هم برده است. یا در کمدیهای شبیه به هم تولید شده اند یا فیلمهای اجتماعی شبیه به هم.
در واقع مدیران سینمایی منتظر اتفاقات و جریانات می ماندند تا واکنشی نشان دهند. برنامه بلندمدت و چشماندازی برای آینده نداشتند؟
مصداق آن فیلم به رنگ ارغوان ابراهیم حاتمیکیا ست که سال های سال توقیف بود و یک باره بنا به دلایل سیاسی و اجتماعی در جشنواره سال ۱۳۸۸ در جشنواره پذیرفته شد یا مارمولک که از سینماها پایین کشیده میشود و بعد تلویزیون آن را نمایش میدهد. یعنی در طول ۴ دهه عمر سینمای بعد از انقلاب صرفا به سمت چه کاری نکنیم رفته ایم.
شما اشاره کردید به تمرکز ممیزی در دهههای اخیر روی مضامین … دقیقا چه مضامینی مورد ممیزی در سینما است آیا موارد مشخصی وجود دارد که بشود از آن نام برد؟
به عنوان مثال در سینمای هالیوود وقتی مضامین جریان غالب فیلمسازی را دنبال میکنیم کمتر فیلمی دیده میشود که در نهایت ساختار خانواده را زیر سوال ببرد. حتی اگر مضامینی آسیبشناسانه در این باره هم ساخته میشود که خانوادهای از هم پاشیده را نشان دهد در انتها خانواده است که گرهگشا میشود یعنی فردی از خانواده آن را نجات میدهد یا خانواده دیگری به کمک این خانواده میآید.
یکی دیگر از این مضامین، فساد در ساختار اداری، اقتصادی و سیاسی و امنیتی آمریکا مثل سی آی ا است. فساد یک قاضی در دستگاه قضایی یا فساد یک پلیس در ساختار امنیتی این کشور که در نهایت خود دستگاه قضایی با حذف مهره نامطلوب خود را بازسازی میکند. حتی در فیلمها جنگی یا ورزشی مثل «شاه ریچارد» که در اسکار ۲۰۲۲ مودر توجه قرار گرفت هم قهرمانهای ورزشی غیرآمریکایی در صورت حضور در آمریکا امکان موفیقت و درخشش دارد.
در سینمای ایران هم مضامینی که مثلا ساختار خانواده را زیر سوال میبرد یا سیاه نمایی و ناامیدی را تزریق میکند شامل ممیزی میشوند. اما مسئله اینجاست که جریان غالبی در این سینما (اعم از فیلمنامه نویس، کارگردان و …) وجود ندارد که مثلا در مسیر منافع ملی مثل ارزشهای اخلاقی حاکم بر جامعه، اهمیت مرزها، هویت ملی، ایجاد حس امید و همدلی، مهین پرستی و …حرکت کند.
پس به این ترتیب عدم مدیریت سینما در طول ۴ دهه با بحران های جدی روبرو شده؟
سینما به طور کلی طی ۴۰ سال رها شده و برنامه ای برای آن پی ریزی نشده که بخواهند از آن بهرهبرداری کنند. در حال حاضر مدیران سینمای به این نتیجه رسیدند که در این سینمای رها شده که نمی تواند اهداف و منافع ملی و … را تامین کند باید کادرسازی شود. نهادهایی مثل سازمان سینمایی اوج، بنیاد روایت فتح سازمان سینمایی دفاع مقدس، همه تلاشهایی بوده برای دستیابی به همین اهداف بوده است.
و به نظر شما ملزومات فکری و فیزیکی رسیدن به چنین جایگاهی در سینمای ایران وجود دارد؟
متاسفانه ما نه ملزومات فکری و نه نیروی تربیت شدهای داریم. اتفاقا در کشور ما اهمیت بسیاری به سینما داده میشود.
ممیزی در نهایت به ضرر سینماست یا به نفع آن ؟
اینکه فرآیند ممیزی در نهایت به نفع سینمای ایران باشد به ضرر آن هیچ نظر قطعی نمی توان داد و باید منتظر بود. در جریان سردرگم ممیزی طی این ۴ دهه برای برخی فیلمسازها از قضا دستاوردهایی هم داشته است. مورد ممیزی قرار گرفتن یک فیلم به خودی خود باعث جلب نظر مخاطب و برای برخی از فیلمسازان به یک ابزاری تبلیغاتی بدل شده است. بدین معنی که صحنه هایی را در برخی آثار خود می گنجانند با این احتمال قوی که ممیزی می خورد و حذف می شود آن وقت در مرحله حضور در جشنواره فیلم فجر، بلوا راه می اندازند که فیلم ما چنان و چنین شد و از دل آن بلوا به لحاظ رسانه ای برجسته شده و دیده می شوند. در ادامه و در زمان اکران هم جریان سازی می کنند و مجموع نواقصی که به لحاظ کارگردانی و اجرا داشته باشد را به راحتی تحت عنوان سانسور و ممیزی پوشش می دهند.
من منکر این نیستم که ممیزی به بسیاری از آثار آسیب جدی وارد کرده یا استعدادهایی را از بین برده و حتی به جریان اقتصادی سینما هم لطمه زده است اما از دل همین غیر شفاف بودن گروهی هم آمده اند و منافعی کسب کرده اند مثل ماجرای تحریم.
بوده اند فیلمسازانی که با توجه به سلیقه مدیر وقت فیلمی را ساخته اند و تغییر مدیر گرفتار ممیزی شده اما هستند فیلمسازانی که با آگاهی مرزهای سانسور را رد می کنند که با مظلوم نمایی بتوانند جریان تبلیغاتی برای خود دست و پا کنند. همه این موارد در نهایت به ضرر سینما و مخاطب تمام می شود به هر حال مخاطب نه دلیلی برای تماشای فیلم سانسور شده دارد نه انگیزه ای برای تماشای فیلم های خنثی. در آخر جریان اقتصادی سینماست که صدمه می بیند.
شما ممیزی حتی در شکل سخت گیرانه آن را بهتر از نبود آن می دانید؟
من می گویم سخت گیرانه ترین ممیزی ها هم اگر اعمال شود که تکلیف مشخصی داشته باشد بهتر از ممیزی های سلیقه ای با نوسان است. در این حالت سرمایه گذار تصمیم قاطع می گیرد که می خواهد سرمایه گذاری کند یا نه اما در حالت دوم که سلیقه ای است کسی به راحتی جرئت سرمایه گذاری در سینما ندارد. ممیزی هم فیلمنامه نویس را می ترساند، هم سرمایه گذار و هم کارگردان را. وقتی ساختار ممیزی شفاف باشد حتی در مرحله ایده پردازی و طرح هم قابل پیش بینی است که امکان ساخت وجود دارد یا نه و مطابق با همان هم تصمیم گیری می شود.
در فضای نامعلوم مرزهای ممیزی است که با سینمای تخت تک بعدی و خنثی روبرو می شویم که همه فیلم ها شبیه به هم است. تاکید می کنم که منظورم سهل یا سخت گیرانه بودن ممیزی نیست فقط اشاره من به شفاف بودن فضای ممیزی است.
در سینمای هالیوود که مثال شما بود اساسنامه مدونی درباره ممیزی ها و باید و نبایدها وجود دارد یا قوانین نانوشته به فیلمساز می گوید که درباره چه چیز فیلم بسازد یا نسازد؟
بله مثال روشن آن آکادمی اسکار است که دو سال پیش در بخش نامه ای به طور رسمی اعلام کرد: در توزیع جوایز و تقدیر از فیلمسازها؛ توجه به حقوق زنان، حقوق سیاه پوستان، حقوق همجنس گرایان یا دگرباشان جنسی باید رعایت شود. باید جوایز بین سیاه و سفید پوستان بین دگرباشان و غیره به نسبتی مساوی تقسیم شود. پیش از این هم در دوره مک کارتیسم و جریان تفیش عقاید در آمریکا اعلام شد هر آنکس که مویی از کمونیسم در رفتار و … دیده شود باید حذف شود. به شکل نانوشته هم وقتی جریان اصلی سینمای هالیوود را به صورت تاریخی بررسی می کنیم درمی یابیم که از یک سری خطوط قرمزی عبور نشده است.
طی سال های اخیر هم می بینیم که به شکل کاملا دستوری در سریال ها و فیلم ها باید به حقوق دگرباشان جنسی و …بپردازد. در ساختار استودیویی آمریکا همیشه بر اساس شاخص های واضحی فیلم ها ساخته شده و از آن عدول نکرده اند. در حقیقت می دانند که از سینما فروش می خواهند سرگرمی می خواهند و سیاست هایی که آمریکای آزاد، قدرتمند و امریکای سرمایه داری گنجانده بشود.
نمونه و مصداقی می توانید مثال بزنید از کاسبان ممیزی؟
مصداق ها فراوان است من اسم نمی برم. نمونه مشخص آن یکی از بزرگان سینما و حاشیه هایی که برای اکران فیلمش ایجاد شد اما درنهایت فیلم ضعیفی بود که از سوی مخاطب پس زده شد. مخاطب باهوش است. شاید تا ده سال پیش تا این حد محصولات سینمایی تصویری با کیفیت در دسترس مخاطب نبود. این ترفندها کارساز بود. اگر خاطرتان باشد با سریال «لاست» مخاطب ایرانی با سریال با کیفیت آشنا شد وگرنه تا قبل از آن نهایتا سریال اوشین و جنگجویان کوهستان را می دید.
به همین نسبت که هوش مخاطب افزایش پیدا کرده و سلیقه او عوض شده، توان مقایسه بین آثار را هم پیدا کرده است. به هر حال ابزارها یا ترفندهای تبلیغاتی عوض شده و با افزایش هوش مخاطب باید ترفندهای تازه ای را به کار بگیرند تا تماشای کار کم کیفیت را به مخاطب تحمیل کنند. مخاطب هم به این درک رسیده که یا فیلم خوب باید ساخت یا نباید ساخت.
این شفافیت تنها با نگاه دستوری رخ می دهد؟
نه الزاما و این دو با هم فرق دارند اما اگرقرار است نگاه دستوری هم باشد باید شفاف باشد تا سینماگر بداند با چه چیز مخالفت می کند یا بجنگد.