هنرمندان

ناگفته‌های پردیس پورعابدینی از سکانس درخشان زایمان در بی‌مادر | نای نفس کشیدن نداشتم – بلاگی ها

  • ناگفته‌های پردیس پورعابدینی از سکانس درخشان زایمان در بی‌مادر | نای نفس کشیدن نداشتم – بلاگی ها

    بلاگی ها – آرزو امیرخانی: «بی‌مادر» به نویسندگی و کارگردانی سیدمرتضی فاطمی، یکی از ملودرام‌های حاضر در جشنواره فیلم فجر امسال بود که با مضمونی حساسیت‌برانگیز درباره فرزندآوری و رحم اجازه‌ای روی مرزهای خط قرمز سینمای ایران حرکت کرده و داستان ملتهبش را تعریف می‌کند.

    پردیس پورعابدینی که یکی از نقش های اصلی بی‌مادر را ایفا می‌کند برخلاف نقش جنجالی‌اش در آقازاده و تصویر دختر فریب‌ خورده‌ای که از خود به جا گذاشت با روحیه‌ای آرام و بی حاشیه آمده که در سینما بیاموزد و همانطور که خودش در حین گفتگو بارها به آن تاکید می‌کند(من ابتدای راهم و آمده‌ام در سینما بیاموزم و تجربه کنم) فروتنانه و با متانت درباره نقش هایش در سینما، تجربه حضور جلوی دوربین کیمیایی و نقش پیچیده و سختی که در بی‌مادر از زنی رنج کشیده به تصویر کشیده است حرف می‌زند از ترس‌ها و دلهره‌ها و تلاشی که می‌کند تا نقشی را که پذیرفته در قاب دوربین ماندگار کند.

    شما بعد سریال پرمخاطب آقازاده اولین نقش بلند سینمایی خود را با بی مادر تجربه کردید. البته در «خائن کشی» مسعود کیمیایی هم حضور دارید و همینطور فیلم «غریزه»  اما بی‌مادر که در واقع اولین تجربه بلند شماست،  ایده دردناکی دارد و بار این دردناکی را می‌توان گفت کاراکتر شما باید به نمایش بگذارد از انتخاب نقش و ارتباطی که با مهروز بی‌مادر برقرار کردید برایمان بگویید؟ با خواندن فیلمنامه که خب مضمون آن حول و حوش رحم اجاره‌ای است شما تا چه حد درگیر نقش شدید؟  

    وقتی آقای فاطمی با من درباره بی‌مادر صحبت کرد و فیلمنامه را خواندم همان اولین بار که روی متن با مهروز آشنا شدم عاشق آن شدم. با اینکه شاید مجموع دیالوگ‌های مهروز در کل فیلم بیش از دو صفحه نباشد اما همین نکته را هم دوست داشتم چون اگرچه کار را سخت تر می‌کند اما پیچیدگی‌هایی به کاراکتر می‌دهد که آن را جذاب‌ می‌کند. بعدتر و با اولین تست گریم و چهره‌ای که از خودم دیدم کاراکتر مهروز در من جوانه زد.

    انگار بارها این زن را دیده بودم و می‌شناختم. به نظرم مضمون اصلی فیلم چیزی فراتر از موضوعی مثل یک رحم اجاره ای است. من مهروز را نمونه‌ای از زنانی دیدم که با چنگ و دندان و عشق می‌خواهند بچه‌های خود را بزرگ ‌کنند و البته کم نیستند. در طول کار هم تمام ساعاتی که فرصت داشتم تا سکانس بعدی به مهروز فکر می کردم. راستش را بخواهید هنوز هم وقتی عکس‌های مهروز بی‌مادر را می‌بینم دلم برای او تنگ می شود.  

    ناگفته‌های پردیس پورعابدینی از سکانس درخشان زایمان در بی‌مادر | نای نفس کشیدن نداشتم

    به نظر می‌رسد ما همه اولین تجربه مادر شدن را در کودکی و با عروسک بازی به خاطر می‌سپریم و تجربه اصلی مادر شدن در حقیقت تکرار همان تجربه اول است. شما در زندگی فردی و با توجه به ویژگی های روحی خود چقدر انرژی مادر شدن دارید؟ برای بی مادر به ویژه سکانس زایمان که یکی از درخشان‌ترین سکانس‌های فیلم است چقدر انرژی گذاشتید که باورپذیر از کار درآید.  

    به نکته درستی اشاره کردید ما از کودکی و خردسالی عروسک بازی می‌کنیم. برای عروسک هایمان مادری می‌کنیم گریه می‌کنیم و می‌خندیم آنها را تر و خشک کردیم. در نوجوانی برای دوست و رفیقمان مادرانه دلسوزی می‌کنیم. ما همیشه در حال مادری کردن هستیم و این بخشی از پروسه رشد و برآمده از غریزه است.  

    سکانس زایمان یکی از سخت ترین سکانس های بی مادر بود نه فقط از نگاه من از نظر آقای فاطمی، آقای اوجی و مصباح، همه منتظر به سرانجام رسیدن این سکانس بودند. به هر حال با وجود شرایط کرونا زمان محدودی برای حضور نوزاد یک روزه در اختیار ما بود و این چه از نظر تعداد برداشت، نور، صحنه‌پردازی و غیره شرایط سختی را ایجاب می‌کرد و باید خیلی سریع در همان زمان محدود سکانس گرفته می‌شد.  

    از حس و حالتان وقتی برای اولین بار نوزاد را در آغوش گرفتید بگویید؟ به هر حال برای شما باید تجربه بکری باشد.

    من تا به حال بچه یک روزه را در آغوش حس نکرده بودم. اما در بی مادر در همان پلان اول طوری نوزاد یک روزه را در آغوش کشیدم که انگار سال‌هاست او را می شناسم قبل از برداشت و بعد از صحبت کوتاهی که با آقای فاطمی داشتم، گریم شده به اتاق خالی در طبقه بالای لوکیشن بیمارستان رفتم.

    حال عجیبی داشتم. روی صندلی خالی روبروی پنجره نشستم و در سکوت به روبرو خیره شدم. از مادرم بعضی ریزه کاری ها را پرسیدم. اینکه چقدر و چطور باید اینهمه فریاد بزنم و با همین حس و حال برای برداشت آماده شدم. برای خودم هم جالب بود که ناخودآگاه به محض آغاز برداشت با تمام وجودم داشتم فریاد می‌کشیدم و خب در همان برداشت اول همه چیز همانطور شد که باید می‌شد. البته این سکانس با ۳ برداشت به پایان رسید اما همان برداشت اول هم رضایت‌بخش بود. انگار از کالبد پردیس خارج شده بودم و مهروزی بودم که می‌خواهد زایمان کند.

    نکته عجیب این بود که بعد از برداشت سوم من واقعا نای نفس کشیدن نداشتم و رنگ چهره آقای فاطمی پشت مانیتور پریده بود و با نگرانی حال مرا جویا شدند. من آنقدر از ته وجودم فریاد کشیده بودم که از صدابردار پرسیدم صدای من آزاردهنده نبود. به نظرم همه چیز غریزی اتفاق افتاد و امیدوارم برای مخاطب باورپذیر بوده باشد.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا