بررسی یکی از مهم ترین کتابهای منتشرشده در حوزه نقد فیلم – بلاگی ها
بررسی یکی از مهم ترین کتابهای منتشرشده در حوزه نقد فیلم – بلاگی ها
بلاگی ها – شهاب مهدوی: توصیفی که بابک کریمی و سعیده طاهری، سرپرست مترجمان کتاب ارائه دادهاند معرفی موجزی است از آنچه خواننده قرار است با آن مواجه شود. زبان و سبک نقد فیلم، کتابی درباره نقدنویسی یا چگونه نقدنوشتن نیست، بلکه نقد را به ساحت دیگری میبرد و به آن از زاویهای کمتر نگریستهشده مینگرد: زبان و سبک و از اینرو، نمیتوان آن را منحصراً در زمره کتابهای مطالعات سینمایی یا نقد فیلم قرار داد. این کتاب رویکردی میانرشتهای به نقد دارد و در واقع «گفتمان نقد» را از خلال بررسی نمونههای نقد منتقدان و نویسندگان میکاود و از این بابت، شاید بتوان رویکردش را بهنوعی «فرانقد» یا «تحلیل گفتمان نقد» دانست.
- ۹ فیلم گانگستری برتر تاریخ سینما که علاقمندان فیلمهای مافیایی باید ببینند
- ایندیانا جونز ۸۰ ساله با داستانی به شدت مخفی آمد
هدف اصلی گردآورندگان کتاب بحث درباره چالشها و دشواریهایی است که سینما بر سر راه نوشتار نقادانه و ارزشداورانه میگذارد. کتاب هدف دیگری هم دارد: کشاندن مباحث نقد و نوشتار نقادانه، در مقام دستاوردهایی زباننهاد به حوزههای دانشگاهی؛ نهادی که کمتر به نقد فیلم از منظر زبان و مؤلفههای وابسته به آن پرداخته. مخاطبان این کتاب، به سبب وسعت و تنوع جستارها، طیف وسیعی را در بر میگیرند: منتقدان، سینهفیلها، دانشگاهیان، فیلمپژوهان، دانشجویان رشتههای سینما، مطالعات سینمایی و زبانشناسی، علاقهمندان نقد و نقدنویسی و همه کسانی که دغدغه «زبان و سبک نقد فیلم» را دارند.
مقدمهای که الکس کلیتن و اندرو کلون، مدخل مناسبی برای ورود به مباحث مطرح شده در کتاب زبان و سبک نقد فیلم است. بهترین نقدها دلبستگیمان را به فیلمها عمیقتر و معناها و دیدگاههای تازهای را آشکار و درک ما را از رسانه سینما گستردهتر میکنند. پیشفرضهایمان درباره ارزشها را به پرسش میگیرند و قوه تمیز و تشخیصمان را تیزتر میکنند.
به علاوه، نقدهایی از این دست میکوشند بیانی تازه برای آنچه بیابند که مخاطب میبیند و میشنود، و ساحت صدا و تصویر و کنش و اشیا را با عرصه واژگان و مفاهیم پیوند بزنند. از این رو، درگیرشدن با فیلم به واسطه نقد صرفا بهمعنای مواجهه با یک سلسله بحث و نکته نیست، بلکه بهمعنای ورود به ساحت زبان و سبک است. گردآورندگان کتاب در میانه ریویونویسی سرسری و نقد عصا قورت داده دانشگاهی، میکوشند راهی تازه بیابند و به ظرفیتهای زبان و سبک نوشتار در نقدنویسی بپردازند.
کل کتاب را میتوان توصیف و تشریحی در پاسخ به سوءتفاهمی شکل گرفته در محافل آکادمیک دانست که به دیدگاههای شخصی در نقد فیلم به دیده تردید مینگرد و کتاب زبان و سبک نقد فیلم، بیش از هر چیز اهمیت دیدگاههای شخصی را موکد میکند.
سرفصلها
کتاب زبان و سبک نقد فیلم متشکل از ۱۰ مقاله با این عناوین است: ۱) به تفاهم رسیدن(الکس کلیتن «ترجمه: بابک کریمی و سعیده طاهری») ۲) سبک پرسشگر (رابرت سینربرینک «ترجمه: قاسم مومنی») ۳) حملات (ادرین مارتین «ترجمه: محمود رضا جاویدآرا») ۴) توصیف (اندرو کلون «ترجمه: نیکا خمسی») ۵) نوشتن درباره بازیگری: منتقد فیلم در مقام بازیگر (جورج تولس «ترجمه: بابک کریمی و سعیده طاهری») ۶) سکوت و سکون(ویلیام راتمن «ترجمه: مسعود ناسوتی») ۷) چهار نفر در برابر عمارت (ریچارد کومبز «ترجمه: سعیده طاهری») ۸) دچارشدگی (چارلز وارن «ترجمه: خشایار قشقایی») ۹) خاطراتی که شاید نداشتم (لزلی استرن ترجمه مسعود ناسوتی) ۱۰) دوربین – قلم: یادداشتهایی درباره نقد ویدوئی و سینهفیلیا (کریستین کیتلی «ترجمه: بابک کریمی و سعیده طاهری»).
بررسی انتقادی «هنر فیلم»
«هنر فیلم» (که در ایران با نام هنر سینما ترجمه شده) یکی از مهمترین کتابها درباره نقد فیلم است که سالهاست بهعنوان کتاب درسی دانشجویان رشته سینما جایگاه تثبیتشدهای یافته است. هنر فیلم سالهاست در ایران هم بهعنوان کتاب درسی شهرت و اعتبار دارد و میتوان گفت که جریان نقدنویسی در ایران از اواخر دهه۷۰ تحتتأثیر این کتاب قرار داشته است. دیوید بوردول و کریستین تامپسون با این کتاب دانشگاهی به شهرت و اعتبار رسیدند. الکس کلیتن در مقاله به توافق رسیدن، نگاهی انتقادی به هنر فیلم دارد و از همان شروع مقاله، کتاب بوردول و تامپسون را زیر سؤال میبرد.
دیوید بوردول و کریستین تامپسون در کتاب درسی «هنر فیلم» که سالها در برنامه مقطع کارشناسیارشد مطالعات سینمایی تدریس شده فصلی را با عنوان «نقد فیلم: نمونه تحلیلها» ارائه دادهاند که هدفش ارائه «الگویی برای گونهای از نوشتار مختص نقد فیلم» (بوردول و تامپسون ۱۹۷۷: ۴۳۱) است. این ادعایی بیش نیست. در ادامه نویسنده با تمرکز بر نقد «منشی همهکاره او» رویکرد بوردول و تامپسون به نقد فیلم را کاملا زیرسؤال میبرد.
مشکلات از جایی سرچشمه میگیرند که تعدادی اصطلاح حاضر و آماده (مثلا، «علت»، «معلول» و «رویداد»)، دور از هرگونه مواجهه نقادانه و اساسا پیش از آن، در معنایی ساختگی بهکار رفتهاند و کاربردی مانند واژگان توصیفی پیدا کردهاند. وقتی اصطلاحات کلی به اجبار در مورد امور جزئی بهکار روند، قدرتشان را از دست میدهند. تجدید نظر در دیدگاههای تثبیت شده و نگاه انتقادی – تحلیلی به مفاهیم نقد فیلم بهعنوان رویکرد کلی کتاب به خوبی در این فصل مشهود است. «مهمترین ویژگی کتاب هم نگاه تازهاش به نقد و مطالعات سینمایی است و از این منظر زبان و سبک نقد فیلم، نمونه شاخص و قابل تاملی است.
مکث
به ضمیر اول شخص مفرد
منتقد وقتی درباره فیلمها مینویسد چقدر و چگونه خودش را توصیف میکند؟ و در نقطه مقابل منتقد با کمترین میزان ارجاع بهخود جهان فیلمها را توصیف میکند؟ مقاله چهار نفر در برابر عمارت نوشته ریچارد کومبز به این پرسشها با بررسی نوشتههای پالین کیل، منی فاربر، دیوید تامسن و ریموند دورنیات پاسخ میدهد. مقاله چهار نفر در برابر عمارت نوشته ریچارد کومبز اینگونه شروع میشود.
پالین کیل در مقدمهاش بر کتاب برای همیشه، نوشته کوتاهی که پایانبخش کار حرفهای اوست، چنین مینویسد: مدام از من پرسیدهاند چرا خاطراتم را نمینویسم «فکر میکنم نوشتهام» (کیل ۱۹۹۴:iv) «ده جلد ریویو و برنامههای رادیویی»، به علاوه کتاب «پرورش کین» (۱۹۷۱)که حمله و هجمه ناگهانی او به پژوهشهایی درباره ارسن ولز است، حاصل دوره کاری ۴۰ سالهای است که درست مانند خود زندگی، پر از فراز و نشیبهای پرشور و هیجان است. واقعیت این است که برخی نوشتههایش وجهی «زندگینامه» ای بهمعنای مرسوم و متعارف دارند.
کیل در بخشی از غرولندهایش درباره هری کثیف (دان سیگل، ۱۹۷۱، آمریکا) مینویسد: من در سانفرانسیسکو بزرگ شدم و یکی از خردمندانهترین حکمتهای عامیانهای که مادرم به من آموخت این بود: «اگه تو دردسر افتادی هیچ وقت سراغ پاسبون جماعت نرو» (کیل ۱۹۷۳: ۳۵۸) «و بعد دورانی پیش آمد که خود زندگینامه نویسی جذابیت فریبندهای یافت. او در جستار مفصلش، «زباله، هنر و سینما»، مینویسد: «فیلمهایی که – حتی در دوران کودکی- واکنشمان را برمیانگیختند الزاما فیلمهایی نبودند که با ارزشهای رایج چه در مدرسه و چه در خانواده طبقه متوسط، مطابق باشند.»(کیل ۱۹۷۰: ۱۰۲).
نویسنده مقاله منیفاربر را در نقطه مقابل پالین کیل قرار میدهد که ویژگی خودارجاعی کمتر از همه در نوشتههایش به چشم میخورد و به نقل از رابرت والش، منی فاربر را منتقدی مینامد که «قاطعانه میتوان گفت ضمیر اول شخص واقعا در نثرش غایب است».
در ادامه نویسنده مقاله به بررسی رویکرد دیوید تامسن و ریموند دورنیات در نوشتن درباره فیلمها پرداخته است. مواجهه بیواسطه دیوید تامسن با سینما و سبک دلپذیرش در مواجهه با فیلمها و در مقابل رویکرد ریموند دورنیات که از خبرهترین منتقدان جامعهشناس فیلم به شمار میرود و در نوشتههایش همان قدر به جهان واقعیای که در آن فیلم به نمایش درمیآید میپردازد که به جهانهای نگریسته روی پرده سینما.