شوالیه ماه، ابرقهرمان کمترشناخته شده در مواجهه با خدایان مصر باستان | نقد ایندیوایر بر تازهترین سریال دنیای سینمایی مارول – بلاگی ها
شوالیه ماه، ابرقهرمان کمترشناخته شده در مواجهه با خدایان مصر باستان | نقد ایندیوایر بر تازهترین سریال دنیای سینمایی مارول – بلاگی ها
به گزارش بلاگی ها ، این بار دنیای ابرقهرمانی مارول، وارد قلمرو اساطیر مصر باستان شده است و البته این داستان را با اختلالات روانی در هم آمیخته است. سریال جدید شوالیه ماه (Moon Knight) داستان دو شخصیت استیون و مارک در یک بدن است که آواتار یک خدای باستانی مصری هستند و باید با شخصیت شروری بجنگند که قصد دارد نظم جهان را به هم بزند و عدالت را به رویایی دور از دسترس بدل کند.
مارول استودیوز، از ماشین بازاریابی عظیم خود عاقلانه استفاده میکند. هر وقت که انتشار فصل جدید از سریال یا فیلمی از دنیای سینمایی مارول فرا میرسد، برای جذب انواع طرفداران، حداقل دو یا سه قلاب مجزا در نظر گرفته شد است؛ بسته به این که هر گروه از مخاطبان، پیگیر چه نوع داستان ابرقهرمانیای باشند. (البته هر محصولی که بتواند درباره مولتیورس توضیحی بدهد در اولویت است و سرنوشتش از قبل معلوم.)
سریال وانداویژن، پای انتقامجویان را به تلویزیون باز کرد، و از طرف دیگر ادای احترامی به سیتکامهای کلاسیک هم بود. جاودانگان (Eternals) به کارگردانی برنده اسکار کلویی ژائو، خدایان را به جهان ماورل معرفی کرد و مینیسریال هاکای (Hawkeye) که داستان آن روایتگر بعد از رویدادهای «انتقامجویان: پایان بازی» است، نه تنها کلینت بارتون را بازگرداند، بلکه هدیهای برای کریسمس طرفداران MCU هم بود.
برخی از این قلابها برای جذب مخاطب بهتر از بقیه عمل میکنند، اما پای ثابت مخاطبپسندترین و وسوسهکنندهترین آنها کدام است؟ بله، بازیگران. چه برنده اسکار، چه محبوب مخاطبان تلویزیون، چه تازهوارد، مارول گروه خود را با دقت انتخاب میکند. کسانی را انتخاب میکند که برای تعداد زیادی از مردم جذاب باشند، نظر جمعیت هدف را جلب کنند و یا به اعتبار فرانچایز اضافه کنند. اگر بدانید که یکی از بازیگران محبوب شما قرار است به دنیای مارول اضافه شود، خوب طبیعتا دوست دارید که به نتیجهای دلپذیر و راضیکننده امیدوار باشید.
در شوالیه ماه که یکی از جدیدترین آثار دنیای سینمایی مارول است، ایتان هاوک و اسکار آیزاک حضور دارند. اسکار آیزاک، ستارهای درخشان است که به خاطر نقشآفرینیهایش درفیلمهای شمارنده کارت (The Card Counter)، یک سال بسیار خشن (A Most Violent Year)، فراماشین (Ex Machina) و همینطور مینیسریال صحنههایی از یک ازدواج (scenes from a marriage) بسیار مورد احترام مخاطب است و همینطور به خاطر حضور در فیلمهای پرفروش و جنجالی تلماسه (Dune) و جنگ ستارگان (Star Wars) محبوب. لبتر کند میتواند در فضای اینترنت غوغا به پا کند. هاوک، بازیگر، نویسنده و کارگردان است که شهرتش از بازی در فیلم فراموشنشدنی انجمن شاعران مرده آغاز شد و حضورش در سهگانه رمانتیک پیش از طلوع، پیش از غروب و پیش از نیمهشب فراموشنشدنی است. او اخیرا در فیلم مورد تحسین مرد شمالی ایفای نقش کرده و تاکنون ۴ بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است.
حضور این بازیگران که البته غافلگیرکننده هم هست، به عنوان قهرمان و شخصیت شرور شوالیه ماه، باید برای جلب توجه و علاقه به قهرمان نسبتا ناشناخته دنیای مارول کمک کند. در چهار قسمت از ۶ قسمت، این دو بسیار بیش از دشمنان دیگر، صحنههای مشترک با هم دارند. خالق سریال، جرمی اسلیتر، بارها و بارها آیزاک و هاک را کنار هم قرار میدهد تا رابطه شخصیتهایشان، استیون گرنت و آرتور هارو را شکل دهد. هر بازیگر، چیزی هم اضافه میکند، مثل لهجه انگلیسی آیزاک که احمقانه، اما خوب است.
با وجود این انتخابهای عاقلانه و نیت خوبی که پشت ماجراست، شوالیه ماه اسیر طرح داستانی و اجرا مانده است. به ندرت به زوج هاوک و آیزاک فضایی برای نفس کشیدن داده میشود. آنها وظیفه دارند انگیزههای قهرمانی و تبهکاری خود را مدام تکرار کنند و مطمئن شوند که همه تماشاگران متوجه میشوند که دقیقا چه اتفاقی میافتد. شوالیه ماه، که خود درون داستان دیگری قرار گرفته، دو ستارهای را که باید جهان مارول را روشن کنند، خفه میکند.
اگر بخواهیم بدون ورود به قلمرو اسپویلر طرح داستان را شرح دهیم، میتوان ماجرا را اینطور تعریف کرد: استیون گرانت با بازی اسکار آیزاک، یک مرد مجرد تنها و عصبی است و لحظات نادر شادمانی او وقتی است که از کنار مصنوعات مربوط به مصر باستان عبور میکند تا به کانتر فروشگاه هدیه در موزه برسد. حتی آن لذت کوتاه هم با برخورد رئیس مستبدش که از دیر سر کار آمدن استیون خسته شده، به سرعت از بین میرود. اما چرا یک خوره تاریخ باید دیر سر کارش در موزه حاضر شود؟ استیون یک مشکل مهم دارد: او در خواب راه میرود، یا قبلا راه میرفت. او که قبلا در مکانهایی بیدار شده بود که به خاطر نمیآورد کی و چطور به آنجا رفته، اکنون مچ پایش را به تخت خوابش قفل میکند و میخوابد. حالا او هر روز صبح که بیدار میشود، انگار اصلا استراحت نکرده است. او میگوید: «بدن من دوست دارد بلند شود و پرسهگردی کند و ۱۰هزار قدمش را بزند.»
البته این تقریبا همانکاری است که او انجام میدهد. بدون اینکه بداند، استیون از اختلال هویت متمایز رنج میبرد و نیمه دیگرش دوست دارد شبها با لباس عجیب و غریبی که انگار با کاغذ توالت سیاه و خاکستری پیچیده شده بیرون برود و آدمبدها را شکست دهد. استیون همه اینها را به واسطه پرنده عجیب مومیاییشده که صدایش مدام توی سرش میچرخد، درمییابد. در یک لحظه استیون سعی میکند خودش را با مکعب روبیک سرگرم کند و بیدار بماند، در لحظه بعد در چمنزاری صدها مایل دورتر از اتاقش باید از افراد مسلح خشمگین فرار کند.
اوایل ماجرا، استیون با هر مشکل ناگهانی که مواجه میشود، هوشیاریش نسبت به خود را از دست میدهد و چند لحظه بعد، میبیند که به نحوی که نمیداند چطور، از مهلکه جان به در برده است؛ خودِ ماجراجوترش او را نجات داده است.
محمد دیاب، کارگردان فیلم، کمی با این شیوه سرگرم است و موقعیتهای خطرناک را در یک صحنه اکشن طولانی پشت هم قرار میدهد، جایی که استیون به طور مکرر در یک چشم به هم زدن از آنها میگریزد. قرار است مشت توی صورتش بخورد، یا از جاده فرار کند، یا توسط یک شی در حال سقوط له شود، اما نیمه دیگر او (به نام مارک) همیشه در زمان کوتاه مداخله میکند. طرفداران کمیک احتمالااز قبل همه چیز را در مورد مارک میدانند، اما کسانی که نمیدانند باید دقت کنند تا رابطه مارک و استیون را خوب درک کنند.
گرچه در ابتدا صحنههای زد و خورد، بامزه و جالب هستند و فهمیدن مهارتهای مبارزه مارک جالب توجه است، اما کار از این فراتر نمیرود. رفتهرفته لحن روایت از آنچه در ابتدا جذبمان کرده فاصله میگیرد و به توضیحات بیروح ماجراهای دنیای سینمایی مارول بدل میشود. حتی اضافه شدن شخصیت لیلا، شخصیتی مرموز از گذشته مارک، نمیتواند جذابیت سریال را اضافه کند.
برای آیزاک، در قالب شخصیت استیون، جای کار زیادی وجود دارد. به ویژه وقتی استیون، این مرد بریتانیایی گیاهخوار عاشق مصر باستان، از اتفاقات دور و برش گیج و مضطرب است، بسیار همدلیبرانگیز میشود. گرچه این هم زیاد طول نمیکشد.
لباس شوالیه ماه، جوری است که وقتی آیزاک آن را به تن میکند، نمیتوانید حتی یک اینچ از او را ببینید. این مشکل با پریدنهای دیجیتالی این شخصیت داستانی از پشتبامها تشدید میشود. ایتن هاوک در نقش آرتور هاروف با موهای صاف بلند، پاهای برهنه و رفتارهای توام با نرمش خاص یک رهبر مذهبی، شخصیت شروری است که به دنبال بیدار کردن یکی از خدایگان مصر باستان است؛ کسی که پیش از آنکه گناهی از گناهکار سر بزند، او را مجازات میکند تا جهانی پاک از هرگونه پلیدی بسازد. او توانسته است شخصیت ترسناک را شکل دهد، اما تضاد میان این دو به خوبی نمایان نمیشود. بگذارید هاوک کار خودش را بکند!
درک نادرست سریال «شوالیه ماه» از آنچه که باعث ایجاد پویایی یک ترکیب قهرمان/شرور خوب میشود، وقتی دوچندان آزاردهنده میشود که ما با بازیگران خیلی خوبی طرف هستیم که اتفاقا تواناییهای بالایی دارند؛ اما این ترکیب جان نمیگیرد. البته طرفداران دنیای سینمایی مارول، دلایل کافی برای دوست داشتن این سریال پیدا خواهند کرد، اما ممکن است این نامناسبترین تکه پازل از دنیای مدام در حال گسترش مارول باشد. این سریال از دیزنی پلاس در حال پخش است.
منبع: ترجمه از ایندیوایر با تغییر.