نمیتوانستم باکری را یک شخصیت اپوزیسیون جذاب نشان بدهم – بلاگی ها
نمیتوانستم باکری را یک شخصیت اپوزیسیون جذاب نشان بدهم – بلاگی ها
به گزارش بلاگی ها به نقل از فارس، فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازیفر که به بخشهایی از زندگی شهید مهدی باکری میپردازد، در چهلمین جشنواره فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی اول را کسب کرد. این فیلم، در فهرست اکران نوروزی قرار گرفته و در سینماهای کشور روی پرده میرود. به همین بهانه، مجله اندیشه پویا با حجازیفر گفتوگویی انجام داده است که بخشی از آن در پی میآید:
گریه خانواده شهدا در زیرزمین بوده
یادم است اولینبار که احسان باکری مرا دید، با عصبانیت گفت تو اصلاً از پدر من چه میدانی؟ من از پولیور آبی حرف زدم و احسان گریه کرد. دید من بخشی از درد و تنهاییای را که او همه این سالها کشیده میدانم. خودم در فضای اینچنینی بزرگ شدهام. پدر من دبیر ادبیات بود و ما در کوچهای در خوی زندگی میکردیم که بقیه خانه ساخته بودند اما خانه ما نیمهکاره بود. خاطرم هست پنجرههایمان هنوز شیشه نداشت و پلاستیک چسبانده بودیم که با صدای باد تکان میخورد.
یکبار که پدرم میخواست برود جبهه، مادرم عصبانی شد و گریه کرد که من و این بچهها را در این وضعیت کجا میخواهی بگذاری بروی؟ لحظه تلخی بود. موقعی که صدای مارش عملیات میآمد، خیلیها شاد میشدند اما ما دیوانه میشدیم چون به دنبالش خبر شهادت و مجروحیت بود که میآمد. برای من نشان دادن این چیزها جذاب بودند نه برخی حواشی دیگر. همیشه خانواده شهدا را جلوی دوربین دیدهایم و خُب معروف بوده که میگفتند دشمنشادکن نباشید! کسی جلوی دوربین گریه نکرده و گریه خانواده شهدا در زیرزمین بوده. تنشهای بالایی داخل خانوادههای سرداران بوده که گفته نشده و من اگر میخواستم واقعیتهای درونی روابط را نشان بدهم، شاید این فیلم اصلاً ساخته نمیشد.
شهید باکری اپوزیسیون نبود
خلاصه بگویم، من نمیتوانستم باکری را یک شخصیت اپوزیسیون جذاب نشان بدهم که همه بگویند بارکالله! چون اینطور شخصیتی نبود. باکری یک فرمانده خالص و مخلص بود. قاسم سلیمانی خاطرهای از او دارد؛ میگوید مهدی باکری خیلی جدی بود. یکبار با خودم گفتم امروز که باکری به جلسه آمد با او شوخی میکنم. حالا یادم نیست چه شوخی میکند اما میگوید بعد از شوخی، باکری یک نگاهی به من کرد و گفت سرباز اسلام باید متین باشد! جوری که من رفتم عقب جلسه نشستم. باکری در ذهن سرداران جنگ یک شخصیت مخلص دستنیافتنی بود. من چطور میتوانستم بیایم یک باکری بسازم که فرضاً آن بخش معترض جامعه خوشش بیاید؟
ــ به نظرت اگر باکریها امروز زنده بودند کجا ایستاده بودند؟
سخت است اما به نظرم به چهرهشان از دو طرف، هم افکار عمومی و هم بقیه جاها، خاک پاشیده میشد. یا شاید هم مثل پدر من در ۵۰ سالگی دق میکردند و میمردند.